مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه
مقصد اوّل [در بیان «خیر» و «شر»]
فصل چهارم [ ضرورت اصلاح نفس]
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1388

زبان اثر : فارسی

فصل چهارم [ ضرورت اصلاح نفس]

‏اکنون که معلوم شد تمام خیرات از سرچشمۀ نور فطرت اللّه است در‏‎ ‎‏صورتی که محتجب به حجابهای طبیعت نباشد، و اسیر دامهای پیچاپیچ نفس و‏‎ ‎‏ابلیس نگردد، و کفیل سعادت مطلقۀ انسانی همین فطرت شریفه است، و نیز‏‎ ‎‏معلوم شد که تمامی شرور از فطرت محجوبۀ مظلمۀ به ظلمات طبیعت است، و‏‎ ‎‏منشا همۀ شقاوات و بدبختیها در دنیا و آخرت، همین احتجابات است، ‏باید‎ ‎دانست‏ که اگر انسان از خود غفلت کند و در صدد اصلاح نفس و تزکیۀ آن‏‎ ‎‏برنیاید و نفس را سر خود بار آورد، هر روز، بلکه هر ساعت بر حجابهای آن‏‎ ‎‏افزوده شود، و از پسِ هر حجابی حجابی، بلکه حُجُبی برای او پیدا شود تا آن جا‏‎ ‎‏که نور فطرت بکلی خاموش و منطفی شود، و از محبت الهیّه در آن اثری و‏‎ ‎‏خبری باقی نماند؛ بلکه از حق تعالی و آنچه به او مربوط است از ‏‏قرآن‏‏ شریف و‏‎ ‎‏ملائکة اللّه و انبیاء عظام و اولیاء کرام ـ علیهم السلام ـ و دین حق و جملۀ فضائل‏‎ ‎‏متنفّر گردد، و ریشۀ عداوت حق ـ جلّ و علا ـ و مقرَّبان درگاه مقدس او در قلبش‏‎ ‎‏محکم و مستحکم گردد تا آن جا که بکلی درهای سعادت بر او بسته شود، و راه‏‎ ‎‏آشتی با حق تعالی و شفعاء ـ علیهم السلام ـ منسدّ گردد، و مخلَّد در ارض‏‎ ‎‏طبیعت گردد که باطن آن در عالم دیگر جلوه کند و آن خلود در عذاب جهنم‏‎ ‎‏است.‏

‏و این افزایش حجب، سبب طبیعی دارد، و آن، آن است که این سه قوّه؛‏‎ ‎‏یعنی، ‏قوّۀ شیطنت،‏ که فروع آن عجب و کبر و طلب ریاست و خدعه و مکر و‏‎ ‎‏نفاق و کذب و امثال آن است، و ‏قوّۀ غضب،‏ که خودسری و تجبّر و افتخار و‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 83

‏سرکشی و قتل و فحش و آزار خلق و امثال آن از فروع آن است، و ‏قوّۀ شهوت،‎ ‎‏که شره و حرص و طمع و بخل و امثال آن از فروع آن است، این قوای ثلاثه،‏‎ ‎‏محدود به حدّی نیستند؛ به این معنا که اگر افسار شیطنت را انسان رها کند، در‏‎ ‎‏هیچ حدّی واقف نشود و به هیچ مرتبه ای از مراتب قانع نگردد، و برای به دست‏‎ ‎‏آوردن مقصد خود حاضر است با تمام نوامیس الهیّه و شرایع حقّه مخالفت و‏‎ ‎‏دشمنی کند، و برای رسیدن به یک ریاست جزئی، حاضر است فوج فوج انبیاء و‏‎ ‎‏اولیاء و صلحاء و علماء باللّه را قتل و غارت کند؛ و همین طور آن دو قوۀ دیگر‏‎ ‎‏در صورت سرخود بودن و افسار گسیختگی.‏

‏و معلوم است هر مرتبه ای از مراتب لذّات نفسانیّه ـ که راجع به این سه قوه‏‎ ‎‏است ـ که از برای انسان حاصل شود به اندازۀ خود انسان را دلبستۀ به دنیا و غافل‏‎ ‎‏از روحانیّت و حقّ و حقیقت کند.‏

‏مثلاً، در هر لذتی که ذائقۀ انسانی از این عالم می برد در صورتی که محدود‏‎ ‎‏به حدود الهیّه نباشد، همان لذّت انسان را به دنیا نزدیک کند و علاقۀ قلبیه را زیاد‏‎ ‎‏کند، و به همان اندازه علاقه به روحانیّت و حقّ کم شود و محبت الهیّه از قلب‏‎ ‎‏زائل شود. و چون پشت سر هر لذّتی، نفس لذّت دیگر، بلکه لذات دیگر را‏‎ ‎‏طالب شود و نفس اَمّاره قوای مخصوصۀ این کار را برای تحصیل آن ترغیب کند؛‏‎ ‎‏پس در پشت سر هر حجابی، حُجُبی ظلمانی برای انسان پیدا شود و از هر یک از‏‎ ‎‏این مجاری و قوای حسیّه ـ که شعاع نفس از آنها به عالم طبیعت و دنیا جلوه‏‎ ‎‏کرده ـ دائماً حجابهائی به روی قلب و روح کشیده شود که انسان را از سیر الی‏‎ ‎‏اللّه و طلب حقّ ـ جلّ جلاله ـ باز دارد.‏

‏و خسران و حسرت، بلکه تعجّب و حیرت در آن است که همان فطرتی که‏‎ ‎‏براق سیر اولیاء است به معراج قُرب حضرت باری ـ جلّ و علا ـ و سرمایۀ‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 84

‏وصول آنها است به کمال مطلق، همان انسانِ سر خود را به نهایت شقاوت و بُعد‏‎ ‎‏از ساحت قدس کبریا رساند، و این بالاترین خسرانها است؛ چنانچه حق تعالی‏‎ ‎‏فرماید: ‏‏«‏وَ العَصرِ * انَّ الانسَانَ لَفِی خُسرٍ‏»‏‏.‏‎[1]‎

‏چه خسرانی بالاتر از این که انسان سرمایۀ سعادت ابدی را خرج در راه‏‎ ‎‏تحصیل شقاوت ابدی کند، و آنچه را که حق تعالی به او داده که او را به اوج کمال‏‎ ‎‏رساند، همان او را به حضیض نقص کشاند؟!‏

ای انسان بیچاره!‏ چه حسرتی خواهی داشت آن روزی که پردۀ طبیعت از‏‎ ‎‏چشم برداشته شود و معاینه کنی که آنچه در عالم قدم زدی و کوشش کردی در‏‎ ‎‏راه بیچارگی و شقاوت و بدبختی خودت بوده، و راه چاره و طریق جبران نیز‏‎ ‎‏مسدود شده، و دستت از همه جا کوتاه! نه راه فرار از سلطنت قاهرۀ الهیّه ‏‏«‏یَا‎ ‎مَعشَرَ الجِنِّ وَ الانسِ انِ استَطَعتُم ان تَنفُذُوا مِن اقطَارِ السَّمَواتِ وَ الارضِ‎ ‎فَانفُذُوا‏»‏‎[2]‎‏ و نه راه جبران نقایص گذشته و عذرخواهی از معاصی الهیّه ‏‏«‏آلانَ‎ ‎وَ قَد عَصَیتَ قَبلُ‏»‏‏.‏‎[3]‎

ای عزیز!‏ اکنون تا حجابهای غلیظ طبیعت نور فطرت را بکلی زائل نکرده،‏‎ ‎‏و کدورتهای معاصی صفای باطنی قلب را بکلی نبرده، و دستت از دار دنیا ـ که‏‎ ‎‏مزرعه آخرت است‏‎[4]‎‏، و انسان در آن می تواند جبران هر نقصی و غفران هر‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 85

‏ذنبی کند ـ کوتاه نشده، دامن همتی به کمر زن و دری از سعادت به روی خود باز‏‎ ‎‏کن.‏

‏و بدان که اگر قدمی در راه سعادت زدی و اقدامی نمودی، و با حق ـ تعالی‏‎ ‎‏مَجدُه ـ از سر آشتی بیرون آمدی و عذر ماسبق خواستی، درهائی از سعادت به‏‎ ‎‏رویت باز شود، و از عالم غیب از تو دستگیریها شود و حجابهای طبیعت، یک‏‎ ‎‏یک، پاره شود و نور فطرت بر ظلمتهای مکتسبه غلبه کند، و صفای قلب و‏‎ ‎‏جلای باطن بروز کند و درهای رحمت حق تعالی به رویت باز شود، و جاذبۀ‏‎ ‎‏الهیّه تو را به عالم روحانیت جذب کند، و کم کم محبت حق در قلبت جلوه کند و‏‎ ‎‏محبتهای دیگر را بسوزاند، و اگر خدای ـ تبارک و تعالی ـ در تو اخلاص و صدق‏‎ ‎‏دید، تو را به سلوک حقیقی راهنمائی کند و کم کم چشمت را از عالم کور کند و به‏‎ ‎‏خود روشن فرماید، و دلت را از غیر خودش وارسته و به خودش پیوسته کند.‏

بار خدایا!‏ آیا شود که این دل محجوب و این قلب منکوس را به خود آری،‏‎ ‎‏و این غافل فرو رفته در ظلمات طبیعت را به عالم نور کشانی، و بُتهای دل را به‏‎ ‎‏دست قدرت خود درهم شکنی، و غبار تن را از پیش چشم فرو ریزی؟‏

بار الها!‏ ما به امانت تو خیانت کردیم، و فطرت اللّه را به تصرف شیطان پلید‏‎ ‎‏دادیم، و از فطرت الهیّه محجوب شدیم؛ و ترسم که کم کم، با این سیر طبیعی و‏‎ ‎‏سلوک شیطانی، از فطرت الهی یکسره بیرون آئیم، و خانه را یکجا به تصرف‏‎ ‎‏شیطان و جنود آن و جهل و جنود آن دهیم.‏

پروردگارا!‏ تو خود از ما دستگیری کن! ما طاقت مقاومت نداریم، مگر‏‎ ‎‏لطف تو دستی گیرد ‏انَّک ذُوالفَضلِ العَظِیمِ.

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 86

  • )) سوگند به زمان بدرستی که آدمی در خُسران است.  (عصر / 2-1).
  • )) ای گروه جنّیان، و آدمیان اگر می توانید که از کناره های آسمانها و زمین بیرون روید، بروید. (الرحمن / 33).
  • )) آیا اکنون؟ در حالی که تو پیش از این عصیان کردی و از مُفسدان بودی.  (یونس / 91).
  • )) اشاره است به این حدیث نبوی که: «الدُّنیا مَزرَعَةُ الاخِرَةِ» یعنی: دنیا مزرعه و کشتزار آخرت است. (عوالی اللاّلی، ج 1، ص 267، ح 66).